کشف آتش در فعالیت فرهنگی!

محمدجواد میری: روزی‌روزگاری بیت‌الغزل سخن دغدغه‌مندان فرهنگی این بود که در تبلیغ پیام‌های اسلام و انقلاب باید به تکنیک و فن مسلط شویم و از رقبای جهانی‌مان عقب نباشیم. حرف درستی هم بوده و هست. اما گاه بیم ناتوانی روشی ما را واداشته فن‌بسنده و فن‌پسند بمانیم و از دو رکن مهم دیگر غفلت کنیم: «پیام» و «مخاطب»؛ و البته ارتباط درونی این دو با هم.

 

از نگاه کسی که صاحب هم پیام و مخاطب را خدا می‌داند، نقش ابزار و تکنیک، بیشتر برداشتن عایق‌ها، رفع حجاب‌ها و کم‌کردن فاصله‌هاست. در این چشم‌انداز پیام مثل یک آتش پرشراره و مخاطب مثل یک ماده محترقه آنچنان آماده ایجاد انفجاری عظیمند که گاهی لازم نیست دنبال روش‌های پیچیده‌ای بگردی؛ کافی است آتش و آتش‌پذیر را درست بشناسی، به قابلیت مشترکشان ایمان داشته باشی و موانع میانشان را برداری. نه اینکه به هزار زرق‌وبرق و دوزوکلک متوسل ‌شوی تا پیام را «جذاب» و «مخاطب‌پسند» کنی.

کسی که به معقول‌بودن و حقانیت پیامش ازسویی و به عاقل‌بودن و فطرت‌مندبودن مخاطبش ازسوی دیگر باورمند باشد –غلط یا درست- از مسائل تکنیکی واهمه‌ زیادی ندارد. غلطش این می‌شود که درکل به تکنیک پشت پا می‌زند و درستش اینکه تکنیک را هم می‌آموزد و به کار می‌بندد، اما بی‌باکانه و خلاقانه و به‌اندازه.

 

از پیرایش تا آرایش

–  نگاهی که فطرت انسان و فطری‌بودن دین را باور دارد، می‌کوشد پیام را از قید هر حجابی «پیرایش» و ویرایش کند، چون یقین دارد حقیقت ناب به‌تنهایی پاسخ‌گوی نیاز حقیقی مخاطب است، ولی نگاه مقابل با تردیدی آشکار یا پنهان نسبت به آشتی درونی دین و انسان (بخوانید پیام و مخاطب)، زور می‌زند تا با زر و زیوری که از بیرون به عاریه گرفته است، پیامش را «آرایش» کند تا مخاطب را جذب کند. حال آنکه در نگاه اول، پیام باطل محتاج «تزئین» است (در قرآن زینت در امور غیرمادی، روزیِ تبهکاران و گمراهان است.)

–  سبک اول؛ یعنی سبک پیرایشی گاه سادگی و ساده‌سازی پیام و «ازمیان‌برخاستن» پیام‌رسان را مطلوب می‌داند. پس سرشار است از اعتمادبه‌نفس، صراحت و شجاعت و در مقابل سبک آرایشی کار پیام‌رسان را پیچیده می‌کند و بارش را با روش‌ها سنگین می‌کند. گاه حتی به شلوغی تکنیکی می‌رسد و اغلب با دلهره و پنهان‌کاری و کم‌رویی از گفتن حقایق دینی و انقلابی پیش می‌رود.

–  سبک اول که به برکات پیامش ایمان دارد، برای طراحی قدم به قدم حرکت‌های بعدی مخاطبانش دغدغه‌ای ندارد، ولی سبک دوم بابت تک‌تک اتفاقاتی که باید در آینده رخ دهد، نگران است و در فکر کنترل مخاطب است.

–  سبک اول، پیام‌رسان را جزء کوچکی از نقشه‌ بزرگ هدایت الهی می‌بیند و درنتیجه خود او را به رشد بیشتر برای فهم ناب‌تر پیام و ارتباط عمیق‌تر با مردم می‌خواند. پس پیام‌رسان را متواضع بار می‌آورد، اما سبک دوم پیام‌رسان را متخصص تکنیک می‌کند و دچار توهم «خودمهم‌پنداری.»

–  سبک اول از آگاهی بیشتر مخاطب استقبال می‌کند و دعوتش بیشتر بر حکمت و اصالت تکیه دارد، ولی سبک دوم گاه نگران فهیم‌تربودن مخاطب از پیام‌رسان است. در بزنگاه‌ها از دورزدن آگاهی مردم ابایی ندارد و اگر خیال یا جدال هم حرفش را به کرسی بنشاند، برایش بس است.

–  سبک اول حرف‌ها و حتی حرف‌های مشترکی برای همه دارد، هرچند عمق بهره‌برداری افراد مختلف از آن متفاوت باشد. ولی سبک دوم مشترکات مردم را ناچیز می‌بیند و درنهایت دنبال هم‌زیستی بین تکثرهاست و نه وحدت‌بخشی به آن‌ها.

 

سبک اول در مقام عمل

اتکای امام خمینی در هدایت انقلاب به آگاه‌سازی عمومی بود و نه انجمن‌های مخفی و تشکیلات خاص اعتقادی یا سیاسی و نظامی. او هوشمندانه شبکه تبلیغ سنتی روحانیت را برای مبارزه فعال کرد، اما عمومی‌ترین و عامه‌فهم‌ترین روش و نزدیک‌ترین راه را به «همه» برگزید و خود نیز از بیان مستقیم حقایق و آرمان‌ها و تکرار مکرر آن‌ها خسته نشد. در برابر هر چالش ظاهراً بزرگی نیز می‌گفت، اگر تکلیف ‌را انجام دهیم و مردم بیدار باشند، خودشان می‌دانند چه بکنند. روشی که شهید مطهری در مقدمه‌ مهم کتاب غریب «داستان راستان» تبیین کرد هم «سادگی در خدمت برانگیختن تفکر، به‌علاوه‌ اعتماد به نتایج تفکر مخاطبان» بود؛ روشی که خود در عمل به‌کار گرفت و با آن توانست به قول امام «بی‌قلق و اضطراب» به تعلیم و تربیت جامعه بپردازد.

صدالبته سبک‌شناسی حاضر، نوعی ساده‌سازی یا اغراق در خود دارد. سبک اول و دوم دو قطب مجزا در برابر هم نیستند. طیفی میان این دو نگاه هست. مهم‌تر اینکه قرار نیست پیام‌رسان حق نسبت به ابزار بی‌مبالات باشد یا همیشه آراستن بیان را فدای پیراستن مضمون کند. گاهی آراستن هم لازم است؛ مشروط به اینکه خلاقانه و متکی به محتوا باشد، نه مقلدانه و منفعلانه.

بارگذاری نوشته های مرتبط بیشتر
نظرات بسته شده است.