زیادشنیدن را برای گوینده و زیادخواندن را برای نویسنده توصیه می‌کنم

در ظهر یک روز گرم تابستانی به محل اقامت دکتر سعدا… زارعی در نزدیکی حرم مطهر امام‌رضا(ع) رفتیم تا با ایشان گفتگویی داشته باشیم. صحبت با استاد دانشگاه علامه طباطبایی درباره گذشته و روندی که درطول زندگی‌شان سپری کردند، جالب و جذاب بود. از تحصیلات و خاطرات شروع کردیم و درنهایت درباره تخصص ایشان که بین‌الملل و تحولات منطقه‌ای است، چند سؤال پرسیدیم. آقای دکتر هم که حتما چهره ایشان را در تلویزیون دیده‌اید و مقالات ایشان در روزنامه کیهان و سایت Khamenei.ir به چشمتان خورده، تک‌تک سؤالات را با حوصله جواب ‌دادند. در ادامه مشروح مصاحبه جریان امروز را با ایشان می‌خوانید.

***

متولد چه سالی هستید؟

متولد۱۳۴۰ در شهرستان جهرم هستم.

از جزئیات تحصیلی‌تان بفرمایید.

دوران ابتدایی را در دبستان عارف که البته الان به نام «شهید استادی» تغییر کرده، تحصیل کردم. دوره راهنمایی در مدرسه دهقانی بودم و دبیرستان هم در هنرستان فنی آیت‌ا… حق‌شناس تحصیل کردم.

حین تحصیل در دبیرستان وارد سپاه شدم و از همان ابتدا در مجموعه فرهنگی سپاه حضور داشتم و تا سال۶۳ به این صورت ادامه داشت.

سال‌۶۳ برای تحصیل به قم آمدم و مقطع لیسانس و فوق‌لیسانس را در قم در رشته علوم سیاسی گذراندم.

هم‌زمان با آن در دروس حوزوی هم به‌صورت آزاد مطالعه کردم، بعد هم در تهران در مقطع دکتری شرکت کردم و دکترا را در دانشگاه عالی دفاع ملی در زمینه امنیت داخلی گرفتم.

درحال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟

درحال حاضر در دانشگاه علامه طباطبایی به تدریس در رشته علوم سیاسی اشتغال دارم؛ همچنین با روزنامه کیهان همکاری دارم و مقالاتی از من بیشتر در زمینه مسائل خارجی منتشر می‌شود. هم‌زمان با تدریس، یک مؤسسه مطالعات منطقه‌ای را هم اداره می‌کنم که تحت عنوان مؤسسه مطالعات راهبردی «اندیشه‌سازان نور» فعالیت می‌کند و تقریبا عمرِ ۱۸ساله‌ دارد.

اینکه دوران دبیرستان وارد سپاه شدید، اولین کار اجرایی شما بوده؟

بله. درعمل این اولین کار اجرایی به معنای مصطلح آن بود، چون قبل از این دانش‌آموز بودم. ولی چون در زمینه مسائل سیاسی فعال بودم، در مقطع دبیرستان چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن کار نسبتا منسجمی داشتم. قبل از انقلاب نشریه‌ای در شهرستان داشتم که به‌صورت محدود چاپ می‌شد. بعد از انقلاب هم به‌دلیل فعالیت‌هایی که داشتم، به‌عنوان نماینده دانش‌آموزان دبیرستان انتخاب شدم و این مسئله خود‌به‌خود من را با بعضی کارهای اجرایی درگیر می‌کرد، ولی کار اجرایی من به‌طور منسجم و درخور اشاره به دوران ورود به سپاه در تیرماه۵۹ برمی‌گردد.

در سپاه به چه کاری مشغول بودید؟

وقتی وارد سپاه شدم، به‌عنوان مسئول روابط عمومی کار می‌کردم. روابط عمومی در آن مقطع معنای روابط عمومی امروزی را نداشت، بلکه امور مطبوعاتی، فرهنگی، عقیدتی و مجموعه فعالیت‌های فرهنگی در آن مقطع در یک معاونت سپاه به‌عنوان روابط عمومی تعریف شده بود.

بعد از آن هم‌زمان با درس فعالیتی داشتید یا خیر؟

قبل از همان مقطعی که وارد سپاه شدم، به‌عنوان نویسنده مطلب می‌نوشتم و نشریه داشتم. گاهی فصلنامه یا هفته‌نامه و همین‌طور به‌طور مستمر از نوشتن و سخنرانی و تدریس و تألیف فاصله نداشتم و درکل این دوران به این فعالیت‌ها مشغول بودم.

آمار تعداد نوشته‌هایتان را دارید؟

من نشمردم، ولی شاید درمجموع چندهزار نوشته داشته باشم که در مکان‌های مختلف منتشر شده باشد.

نحوه آشنایی‌‌تان با مؤسسه کیهان چگونه بود؟

مؤسسه کیهان را از قدیم کم‌و‌بیش می‌شناختم و پیگیر اخبار و مسائلش بودم. با دوستان کیهانی هم تا حد زیادی آشنا بودم و رفت‌و‌آمد می‌کردم. ولی از زمانی که مطالبم در کیهان به‌صورت منظم منتشر شد، حدود ۱۱سال می‌گذرد. از سال۸۴ همکاری منسجمی ‌را با کیهان شروع کردم.

در کیهان چه مسئولیتی داشتید؟

در مقطعی با عنوان دبیر سرویس سیاسی، بعد به‌عنوان عضو شورای سردبیری و بعد هم به‌دلیل گرفتاری‌هایی که پیدا کردم، همکاری‌ام با کیهان کمتر شد، اما مطلب‌نوشتنم در این روزنامه هنوز ادامه دارد. الان فرصت نمی‌کنم حتی ماهی یک‌بار به کیهان سر بزنم، اما مطالبم هر هفته در کیهان منتشر می‌شود.

از خاطره‌ها و تجربه‌های دوران فعالیت‌تان بگویید.

انسان از یک دوره ۴۰ساله فعالیت فرهنگی تجربه زیادی کسب می‌کند. وقتی سؤال می‌کنند که یکی دو نمونه از آن‌ها را بگویید، متحیر می‌شوی که کدام‌هایش را بگویی؛ درضمن باید ذائقه مخاطب هم سنجیده شود.

ما در مسائل منطقه‌ای فعالیت می‌کنیم و به همین نسبت توقعی که از ما می‌رود، پیش‌بینی مسائل در حوزه مسائل منطقه‌ای است. کار واقعا دشواری است و انسان هم با سختی زیاد روبه‌رو می‌شود و هم به یک جسارت زیاد نیاز دارد، ولی نکته‌ای که من تجربه کردم و می‌خواهم آن را به جوانان توصیه کنم، این است که پریدن وسط دریا خیلی کمک می‌کند به اینکه انسان مسئله را بفهمد و لمس کند و بعد هم بتواند از این دریایی که در آن قرار گرفته، به سلامت عبور کند.

مقصودتان از پریدن وسط دریا چیست؟

اوایل که به‌صورت جدی وارد نوشتن شدم و مطالبم در سطح ملی منتشر می‌شد، خیلی‌ها به من توصیه می‌کردند که بهتر است فعلا صبر کنید، به بعضی دوستان مطالبتان را به‌طور خصوصی نشان بدهید و بعد که به نقطه‌ای رسیدید که احتمال خطای کمتری وجود ‌داشت، آن وقت آن‌ها را در سطح ملی منتشر کنید. البته من درست یا غلط این توصیه‌ای را که خیلی‌ها به من می‌کردند، گوش نکردم. امروز که به ۳۰سال پیش می‌نگرم، می‌توانم بگویم که آن توصیه واقعا درست نبود و اینکه من به آن توصیه عمل نکردم، کار درستی بود. همان‌هایی که در آن مقطع این توصیه را به من می‌کردند و خودشان هم در حدود من بودند و توانایی آن روز من را داشتند و البته امروز هم احتمالا توانایی‌شان از من بیشتر است، در همان نقطه باقی ماندند؛ یعنی هنوز وقتش نشده که در سطح ملی فعالیت کنند. همان‌ها اذعان می‌کنند که ما یک‌قدری جلوتریم. توصیه‌ام این است که جوانان نترسند از اینکه حرفی بزنند که بعد مورد قبول واقع نشود.

تجربه دیگری در ذهن دارید که بخواهید با فعالان فرهنگی در میان بگذارید؟

بله، در سال‌۱۳۶۹ یک بحثی مطرح بود که آمریکایی‌ها به عراق حمله می‌کنند یا خیر؟ صدام کویت را اشغال کرد و به اخطارها توجهی نکرد و آمریکایی‌ها گارد جنگی گرفتند. در آن مقطع من پیش‌بینی کردم که آمریکایی‌ها حمله نمی‌کنند. دلایلی که برای این مسئله ذکر می‌کردم، آسیب‌های جدی بود که آمریکایی‌ها درصورت حمله می‌دیدند. ازجمله اینکه آمریکا سرزمین عراق و مردم را نمی‌شناسد و نمی‌تواند ارتباطی منطقی با این فضا بگیرد. دلیل دیگرم این بود که مردم عراق از صدام ناراحتند، ولی کشورشان را دوست دارند؛ بنابراین در برابر آمریکایی‌ها مقاومت می‌کنند. پیش‌بینی که ما کرده بودیم، درست از آب در نیامد و آمریکا به عراق حمله کرد، اما آنچه به‌عنوان پیامدهای حمله آمریکا به عراق ذکر کرده بودیم، محقق شد و آمریکا بعدا هم واقعا با شاخ‌های شکسته عراق را ترک کرد. پس تحلیل هم ممکن است غلط از آب در بیاید، ولی وقتی پیوست‌های تحلیلی غلط نباشند، هم برای نویسنده و هم برای خواننده اطمینانی را به همراه خواهد داشت.

از پیش‌بینی این موضوع پشیمان نشدید؟

نه. اکنون پشیمان نیستم که پیش‌بینی‌ام درست از آب در نیامد. فکر می‌کنم در آن مقطع وظیفه‌ام را انجام دادم. حساب نکرده بودم که مثلا ممکن است آمریکایی‌ها در محاسبه اشتباه یا حماقت بکنند و مسئله را از منظر دیگری نگاه کنند. درواقع آمریکایی‌ها را عاقل فرض می‌کردم، اما مشخص شد که ممکن است آمریکایی‌ها با محاسبه غلط اقدام کنند.

آیا تاکنون در بحث نوشتار اشتباه هم داشته‌اید؟

بله. انسان در این کار بسیار اشتباه دارد. گاهی به‌عنوان نویسنده چیزی را در ذهن پرورش می‌دهید که برای خودتان واضح است، اما ممکن است همان مطلب در مخاطب شما برداشت معکوسی ایجاد کند. سال۵۹ درباره دکتر شریعتی مطلبی نوشته بودم و می‌خواستم بگویم ایشان شخصیتی است که افراد نمی‌توانند قدرش را تشخیص بدهند؛ یعنی این‌قدر والاست که اندازه قدر ایشان برای مردم مشخص نیست، ولی مطلب را این‌گونه نوشته بودم که « شریعتی شخصیتی بی‌مقدار بود.» بعد از آن، چه‌قدر نامه برای من آمد که تو به دکتر شریعتی توهین کرده‌ای! درحالی‌که من گمان می‌کردم بلندترین توصیف را نسبت به ایشان انجام دادم.

یک اشتباه دیگر این است که فرد در گفتن یا نوشتن جمله‌ای را به‌صورت ناقص بیان می‌کند، بعد مفهومی کاملا مشکل‌ساز را به نوعی در ذهن مخاطب شکل می‌دهد. برای مثال در جایی می‌خواستم صحبت کنم. برای اینکه بگویم حضرت زهرا(س) خیلی مظلوم است، گفتم، ایشان مظلوم دو سرا هستند. یک بسیجی اعتراض کرد و حق هم داشت که چرا شما مظلومیتی را در آن دنیا برای حضرت زهرا(س) قائل هستید؟ به‌هرحال این مسائل در کار ما زیاد است که گاهی شیرین می‌شود و گاه تلخ.

چه برنامه‌هایی برای رشد شخصی‌تان در زمینه‌های مختلف داشته‌اید؟

حقیقت این است که واقعا چنین احساسی ندارم که توان خاص و ویژه‌ای دارم. اگر به من بگویند، چه توصیه‌ای برای یک نویسنده یا گوینده دارید، براساس تجربه‌ام می‌گویم، نویسندگان و گویندگان باید دو نکته را در نظر بگیرند؛ زیادشنیدن را برای گوینده و زیادخواندن را برای نویسنده توصیه می‌کنم. بسیار ضروری است که گوینده گوش‌های شنوایی داشته باشد و نویسنده متن‌های زیادی را خوانده و مدام اشتیاق به خواندن متن داشته باشد. کسانی که با بی‌حوصلگی می‌خواهند نویسنده خوبی باشند، بسیار بعید است که موفق بشوند. بعضی‌ها گوینده خوب‌بودن را در حنجره خوب داشتن یا نویسنده خوب‌بودن را در قلم روان داشتن می‌بینند. بله، قلم و حنجره لازم است، اما اگر پشت این‌ها یک انباشت مطالعات نباشد، به جایی نمی‌رسد و حتما کار خراب می‌شود.

منظورتان از زیادخواندن چیست؟ آیا صِرف مطالعه برای نویسنده مفید است؟

بعضی‌ها می‌گویند مطالعه تخصصی و بعضی می‌گویند مطالعه عمومی. بعضی‌ها به‌شدت مخالف این هستند که نویسنده در حوزه‌های مختلف مطالعه داشته باشد. استدلال هم می‌کنند که او این‌قدر وقت ندارد که در حوزه‌های مختلف وارد شود. درواقع نظر من این است که نویسنده بدون اطلاعات عمومی ‌در همان حوزه تخصصی خودش هم نمی‌تواند مطالب خوبی تهیه کند؛ بنابراین بایستی مطالعات فرد چندسویه باشد. البته در همان حوزه تخصصی خودش بیشتر مطالعه کند. تمرکز به معنای نفی مطالعه در حوزه‌های دیگر نیست.

فایده مطالعه عمومی برای یک نویسنده چیست؟

همان‌طور که یک فروشنده با جنس‌های مختلف جاذبه بیشتری برای مشتری دارد، گوینده‌ای که در حوزه ادبیات، جغرافیا، پزشکی، فیزیک، روان‌شناسی و … مطالبی می‌داند، موقعی که رشته تخصصی خودش را توضیح می‌دهد، برای بیان مفهوم تخصصی خود از بقیه علوم و رشته‌های دیگر هم کمک می‌گیرد، بنابراین توصیه‌ام این است که اگر دوستان می‌خواهند مثلا در حوزه علوم سیاسی گوینده یا نویسنده متبحری باشند، حتما باید درصدی از وقتشان را به مطالعات عمومی ‌اختصاص دهند، مجله و روزنامه بخوانند، سایت‌های مختلف را ببینند، کتاب‌های مختلف مطالعه کنند و از طریق رشته‌های مختلف در رشته خودشان توانمند شوند.

با توجه به مشغله‌ای که دارید، چطور به خانواده رسیدگی می‌کنید و برایشان وقت می‌گذارید؟

به‌طور طبیعی وقتی انسان درگیر کار می‌شود، وقتش کم می‌شود و کمتر از دیگران می‌تواند برای خانه و خانواده وقت بگذارد، بنابراین اگر بگوییم که نه، هیچ فرقی نمی‌کند، حرف درستی نیست. به‌هرحال وقتی در یک موقعیتی قرار می‌گیریم و مشغول کاری می‌شویم، خود‌به‌خود از کارهای دیگر دور می‌شویم، ولی در هر صورت سعی کردم در حد امکان به مسائل خانواده توجه کنم. گاهی در اوج خستگی خانواده را جایی می‌برم، حتی آخر شب باشد، برای اینکه تا حدودی همراه باشم و پاسخی به احساس نیاز آن‌ها داده باشم. ولی به‌هرحال باید وقت بیشتری برای خانواده بگذارم و اکنون در حد لازم نیست.

تفریح‌تان در دوران جوانی و درحال حاضر چه بوده و هست؟

اگر تفریح به معنای فرح روحی پیدا‌کردن انسان باشد، هرکسی که شغل و کارش را با علاقه انجام بدهد، آن فرح برایش حاصل می‌شود. بنابراین بخشی از تفریح ما این است که مقاله موفقی بنویسیم یا سخنرانی مؤثری داشته باشیم. این‌ مسائل در روحیه و رضایت از شرایطمان تاثیر می‌گذارد. درعین‌حال ورزش برای همه نیاز است، در حدی امکان‌ پیاده‌روی، کوهنوردی و شنا را در برنامه دارم، اما نیاز ما بیش از این‌هاست.

درمجموع از مسیری که درطول این سال‌ها سپری کردید، ناراضی نیستید؟

واقعا خدا را شکر می‌کنم که مسیر کار‌ و زندگی‌ام را این‌گونه‌ قرار داد و در راهی قرار گرفتیم که به‌شدت مورد نیاز جامعه است. فکر می‌کنم یکی از جاهایی که انسان خیلی می‌تواند خدمت بکند، همین حوزه مسائل سیاسی و به‌ویژه حوزه بین‌الملل است. به‌هر‌حال انقلاب اسلامی ما انقلابی جهانی است. اگر انسان بتواند به‌صورت جهانی پیام انقلاب اسلامی را انتقال بدهد یا در این حوزه به آن خدمتی بکند، خیلی ارزشمند است. من واقعا راضی هستم و یکی از دلایلی که از کارم خسته نمی‌شوم، این است که این کار را مؤثر می‌دانم و تأثیراتش را هم لمس می‌کنم.

اگر به گذشته برگردید، چه مواردی را تغییر می‌دهید؟ آیا «ای‌کاش»‌هایی در این مسیر دارید؟

حس می‌کنم راه را اشتباه نیامدم. جدیتی که در کار داشتم، به اندازه‌ای بوده که اگر الان برگردم، همان مسیر را طی می‌کنم. ولی گاهی گویندگی‌ام بر نویسندگی‌ غلبه داشته است. الان بیشتر می‌نویسم و کمتر صحبت می‌کنم. فکر می‌کنم الان وضع بهتری دارم تا در گذشته. چون وقتی انسان می‌نویسد، اختیارش با خودش است که مطلب را درست و متقن تنظیم کند؛ ضمن اینکه نوشته ماندگار است و می‌تواند جاهای مختلفی منتشر شود، اما گویندگی آثار محدودتری دارد و احتمال خطای گفتاری هم بیشتر است.

کدام را مؤثرتر می‌دانید، گویندگی یا نویسندگی؟

الان فکر می‌کنم با توجه به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، نوشتن مؤثرتر است.

از موانعی بگویید که در مسیر زندگی‌تان برخورد کردید.

یک مسئله‌ای که ما با آن روبه‌رو هستیم، تنگ‌نظری بعضی نخبگان است که واقعا آسیب می‌زند. مثلا باید به‌عنوان یک نیروی انقلابی بتوانیم آنچه می‌بینیم، راحت‌تر نقد کنیم. تا موضوعی را نقد می‌کنیم، عده‌ای ما را اپوزیسیون فرض می‌کنند. در همین قضایای اخیر حقوق‌های نجومی باید بتوانیم صریح و روشن نقد کنیم، اما این نقد در حوزه نخبگی کمتر تحمل می‌شود؛ به‌ویژه اگر وارد نقد برخی موضوعاتی بشوید که احترامشان هم لازم است. مثلا اکنون نیاز داریم قم را نقد کنیم. به‌هرحال اساس انقلاب از قم بوده و بار انقلاب هم بر دوش علماست. سؤالات زیادی در سطح جهان وجود دارد. پاسخ‌های متقنی هم می‌خواهد. اینکه قم چقدر در حوزه پاسخ‌گویی دغدغه دارد و ورود پیدا می‌کند؟ چه تعداد از طلابی که تحصیل می‌کنند، برای پاسخ به این سوالات تربیت می‌شوند؟ در مسئله سوژه‌شناسی و شناخت مشکلات چه کاری در قم انجام می‌شود؟ این‌ مسائل باید نقد بشود و ما باید نقد کنیم، اما وقتی می‌خواهیم نقد بکنیم، کسانی فکر می‌کنند با اساس روحانیت و حوزه مخالفت شده است.

چطور با این مسائل روبه‌رو شده‌اید؟

من به این حوزه‌ها کمتر وارد شدم، به این دلیل که بیشتر مطالعات منطقه‌ای را دنبال می‌کنم؛ البته گاهی پیش آمده، برای مثال اخیرا یادداشت کوتاهی نوشتم درباره اینکه «چرا حوزه قم به اندازه کافی فعال نیست؟» بعد به‌شدت مورد هجوم واقع شدم. به‌حدی‌که ناچار شدم دوباره مقاله مفصلی بنویسم و توضیح بدهم که من که هستم و چطور فکر می‌کنم و چرا این مطلب را منتشر کرده‌ام؛ این‌ها خوب نیست. باید بتوانیم در جهت بهبود شرایط نقد صریحی از این مسائل داشته باشیم.

خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس و فعالیت‌هایتان بفرمایید.

انصافا دوران دفاع مقدس، دوره طلایی انقلاب اسلامی ‌به حساب می‌آید. هنوز جامعه، انقلاب و نظاممان از جیب دوره دفاع مقدس ارتزاق می‌کند. به‌هرحال در آن مقطع کسانی تربیت شدند که امروز در جامعه ما منشأ آثار بسیار زیادی هستند. ما رزمندگانی را که هنوز به صف شهدا نپیوسته‌اند، نمی‌بینیم؛ درحالی‌که اگر نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که حیات جامعه ما تا حد زیادی مرهون زحمات همین رزمندگانی است که در جای‌جای کشور از کارخانه گرفته تا اداره و در متن جامعه مشغول خدمت هستند.

سال۶۱ برایم سؤالی مطرح بود؛ اینکه شهدایی که هرچه داشتند، در راه خداوند متعال دادند، قرار است خدای متعال روز قیامت چه چیزی به آن‌ها بدهد که در حد بزرگی کارشان باشد؟ برایم سؤال بود که همه‌چیزِ خداوند چیست که می‌خواهد به شهدا بدهد؟ از علما و افراد مختلف سؤال می‌کردم، اما جواب روشنی نمی‌گرفتم. یک شب خواب دیدم با یکی از شهدا همراه می‌شویم و می‌خواست جواب سؤالم را بدهد. سنگ قبر شهیدی را به من نشان داد که نوشته بود: «خوشا آنان که دائم در نمازند»، بعد متوجه شدم که روز قیامت خداوند به شهدا نماز می‌دهد. می‌دانید در بهشت همه اجازه نمازخواندن ندارند، اما خدا به شهدا نماز می‌دهد.

پیش‌بینی شما با توجه به وقایع تروریستی اخیر منطقه و اروپا چیست؟

تروریسم و تکفیر برخلاف آنچه ظاهرش نشان می‌دهد و خیلی‌ها  آن را عارضه اجتماعی ارزیابی می‌کنند که از متن کج‌اندیشی‌های مذهبی برمی‌خیزد، یک دستورکار اطلاعاتی‌امنیتی است، نه یک پیامد اجتماعی و می‌توانم ثابت کنم که پشت سر بیشتر گروه‌های شناخته‌شده تروریستی، سرویس‌های اطلاعاتی غرب وجود دارند. بر این اساس حیات و ممات تروریسم و افراطی‌گری مذهبی به این بستگی دارد که این دستگاه‌هایی که این گروه‌ها را راه انداختند، چه زمانی به این نتیجه برسند که این پروژه شکست خورده است؟ به محض اینکه این احساس شکل بگیرد که دوره تروریسم به سر آمده، به نظرم این ماجرا در یک دوره بسیار کوتاهی جمع می‌شود.

فکر می‌کنید این اتفاق چه زمانی رخ بدهد؟

درحال حاضر هم تردید جدی به وجود آمده درباره اینکه تروریسم نقطه خوبی برای مبارزه با انقلاب اسلامی ‌ هست یا نه. چون تروریسم دراساس برای مقابله با انقلاب اسلامی پدید آمد. انقلاب ما هم مقاومت خوبی روی این موضوع داشته است. برداشتم این است که تروریسمِ سازمان‌یافته رو به نزول قرار گرفته و ما شرایطی تندتر از این را نخواهیم داشت و از این به بعد تروریسم در شرایط سرازیری قرار گرفته است. حالا چند سال را نمی‌شود پیش‌بینی کرد، اما اگر عمر تروریسم را در منطقه ۱۶ یا ۱۷سال در نظر بگیریم، در چهار یا پنج سال آینده هم با این پدیده روبه‌رو خواهیم بود، اما یک تروریسم رو به کاهش نه رو به افزایش.

تحلیل‌تان درباره اوضاع فرهنگی جهان اسلام و منطقه چیست؟

وضعیت فرهنگی جهان اسلام خوب نیست. در حوزه‌های مختلف از ظرفیت و توانایی اسلام و اندیشه‌های اسلامی بسیار کم استفاده می‌شود. زایش فلسفی که جهان اسلام دارد، غرب به‌هیچ‌وجه ندارد. نوبه‌نوشدن فلسفه اسلامی و پاسخی که به گرایش‌ها و اندیشه‌های مختلف می‌دهد، غرب ندارد. اما اکنون چقدر در زمینه فلسفه حرف‌های نو می‌زنیم؟ آخرین حرف‌های فلسفی را علامه طباطبایی در سال۱۳۲۳ زد. در حوزه عرفان چه مذهبی عمیق‌تر از مکتب اسلام حرف‌های عرفانی دارد؟ عرفان از مفهوم خیلی متعالی که رابطه عبد و معبود است گرفته تا مسائل ساده و بسیط عرفانی، مثل روابط اجتماعی. الان تا چه حد این‌ مسائل را صادر می‌کنیم؟ دنیا ما را با چه نوع معرفتی می‌شناسد و چه تلاشی کردیم؟

به نظر شما راه‌حل چیست؟

اینکه یک نقطه فرمان و فرماندهی فرهنگی داشته باشیم، بدون این نمی‌شود. الان رهبر معظم انقلاب مطالبی را می‌فرمایند. البته وظیفه رهبری در همین‌جا تمام می‌شود. کسانی باید باشند که این مسائل را در نقطه‌ای مرکزی بگیرند و اجرایی کنند. اما درحال حاضر چنین امری وجود ندارد. بنابراین به تعداد مؤسسات فرهنگی که در کشور و خارج کشور داریم، راجع به موضوعات، تصمیم‌های متفاوت گرفته می‌شود. آیت‌ا… مکارم شیرازی حرف خودشان را می‌زنند. آیات نوری همدانی، جوادی آملی، سبحانی و مؤسساتشان تک به تک کارهایی را انجام می‌دهند، اما آیا درحال حاضر جهان در پی شنیدن حرف واحدی از اسلام است یا حرف‌های متفرق؟ به نظر من در اینکه منطق ما را دنیا بشنود و ببیند، دچار نقصان اساسی هستیم.

اشاره‌ای هم درباره خلأهای فرهنگی داخل کشور می‌فرمایید؟

بحث‌هایی که عرض شد، هم داخلی است و هم خارجی. اکنون در عرصه رسانه و شبکه‌های اجتماعی شاهد حضور خیلی فعال متناسب با نیاز کشورمان نیستیم. مدت زیادی فضای مجازی را دراساس سم مهلک معرفی می‌کردیم و هنوز هم عده‌ای چنین می‌پندارند و البته خیلی بیراه هم نمی‌گویند. در شبکه‌های اجتماعی سم‌های مهلک زیادی توزیع می‌شود، ولی به‌هر‌حال این توزیع اتفاق می‌افتد و ما هم کاری نمی‌توانیم بکنیم، اما ازآنجاکه از ابتدا موضع سلبی گرفتیم و نادرست هم نبوده، دراساس ورود ایجابی‌مان با مشکل روبه‌روست. برای مثال اگر یک جوان مذهبی بخواهد هشت ساعت در شبکه‌های اجتماعی فعالیت کند، به‌عنوان پدیده‌ای منفی تلقی می‌شود؛ درحالی‌که وقتی رقبا را نگاه می‌کنید، اساتیدی را می‌بینید که ۱۰۰جلد کتاب دارند و چند دهه روی تخصصشان کار کردند و الان یک کانال زدند و وقت می‌گذارند و تا نیمه‌های شب هم در این فضا حضور دارند و حرف‌هایشان را می‌زنند. درحال حاضر در شبکه‌های اجتماعی با توجه به اینکه حرف هم برای گفتن داریم، باید فعال‌تر عمل کنیم. امروز زمانی نیست که تلویزیون منبع دریافت باشد. در همین کودتای ترکیه شاهد بودم، آن‌قدر که از شبکه‌های اجتماعی اطلاعات و اخبار درست و بموقع دریافت می‌کردیم، از تلویزیون خودمان نمی‌توانستیم استفاده کنیم. حالا اگر در فضای گسترده شبکه‌های اجتماعی بخواهیم نیروهای مذهبی‌مان را با این عنوان دور کنیم که این فضا سم مهلک است، درعمل فضا و میدان را برای رقیب باز گذاشته‌ایم.

بارگذاری نوشته های مرتبط بیشتر
نظرات بسته شده است.