**روایتی از دیدار صمیمانه و اختصاصی دست اندرکاران تولید کتب معارفی«برترین آرزو» و اردوهای «هفت روز در بهشت» با رهبر معظم انقلاب اسلامی**
موسسه جوانان آستان قدس رضوی از ۳ سال گذشته رویکرد اصلی خود را فعالیت تربیتی و معرفتی در حوزه جوان و نوجوان قرارداد و تمامی رسالتها و اهداف این موسسه از ابتدا بازنگری شد.
این موسسه در این سالها بهطور جدی با ورود به مباحث تربیتی و معرفتی جوانان، زیرساختهای محتوایی لازم برای این موضوع را طی ۲ سال توسط بهترین اساتید علوم اعتقادی آماده کرده و در قالب اردوهای تربیتی کشوری با نام «هفت روز دربهشت» برای بیش از ۴۵۰۰ جوان و نوجوان نخبه کشوری، این محتوای آموزشی را مورد ارزیابی و بازنگری قرار داد و در نهایت به الگوی تربیتی و معرفتافزایی با نام «برترین آرزو» رسید که توانسته به تایید مقام معظم رهبری نیز برسد.
در ادامه به مناسبت اکران فیلم مستند «هفت روز دربهشت»؛ روایتی شنیدنی از دیدار دستاندرکاران تولید کتب معرفتی برترین آرزو و عوامل برگزاری اردوهای هفت روز در بهشت را با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی خواهید خواند…..
*** تالار آینه حرم مطهر امام رضا علیهالسلام | جمعه هشتم شهریورماه ۱۳۹۸(۲۸ ذیالحجه ۱۴۴۰هـ.ق) | بوقت اقامه نماز مغرب و عشاء
ساعت هفت بعدازظهر، حرم مطهر رضوی، صحن آزادی. زیباترین قرار زندگی مان بود. سال ها منتظرش بودیم. از شوق سر از پا نمی شناختیم. به سمت درب ورودی تالار آئینه حرکت کردیم.
جلوی درب آئینه که رسیدیم فردی که بیشتر شبیه مسئول حفاظت بود، پرسید؟
سلام، برای چه آمدهاید؟
- برای دیدار، قبلا هماهنگ شده
- لطفا بیرون بیایستید، صدایتان میکنیم
بین رواق امام خمینی(ره) و رواق شیخ بهایی نشستیم، حسابی کلافه شده بودیم، خیلی زمان نبرد اما برایمان ساعتها گذشت.
بالاخره یکی آمد و گفت: بفرمایید داخل
داخل که شدیم مسئول حفاظت پرسید؟ همراهتان چیست؟
- تعدادی کتاب و گزارشی از کارها
- فعلا هیچ چیزی را بالا نبرید همینجا کنار درب بگذارید اگر لازم بود اعلام میکنیم و گمان نکنم دیداری در کار باشد، انشالله نماز جماعت را شرکت میکنید و تمام.
جوابش آب یخی بود که برسرمان فرود آمد
به نوبت با کلی التهاب و اضطراب رفتیم داخل، همه با احترام و محبت سلام میکردند.
عدهای ابتدای ورودی تالار بر روی صندلی ها نشسته بودند، شربت آوردند و پذیرایی شدیم. دغدغه و صحبت آن دقایق فقط نگرانی از لغو دیدار بود و افسوس از دست دادن همصحبتی با حضرت آقا…
ناگهان با صدای بلند گفتند: آقایان تشریف بیارید داخل، دوباره همهمان را بازرسی کردند و به نوبت وارد شدیم،
این صحنه را امکان ندارد تا آخر عمر فراموش کنم… وجود نازنین و هیبت ملکوتیشان ایستاده بود برای اقامه نماز، سریعا مهر برداشتیم و اقتدا کردیم:
۳رکعت نماز مغرب به امامت ولی امر مسلمین جهان؛ الله اکبر!
بعد از نماز اطراف را که نگاه کردیم، کلی چهرههای آشنا دیدیم، حجج السلام مصطفی خامنهای، میثم خامنهای، گلپایگانی، مروی، راشد یزدی و آقا وحید حقانیان و حتی نوههای حضرت آقا که مشغول دویدن و بازی بودند،
ناگهان دیدم تمام کتابها وگزارشاتمان را یک نفر همراه خودش آورد داخل و به آقای مختاری داد، همه خوشحال شدیم
نماز دوم که تمام شد! آقا مشغول خواندن نماز نافله شدند. حاج آقای مروی با روی خندان به سمت آقای مختاری آمدند که خوش آمدید، همه همراهتان هستند؟ جواب دادند: بله،
آقای مروی جلو رفتند و به آقا گفتند همکاران موسسه جوانان تشریف آوردند؛ آقا از دور با لبخندی از سر محبت و علاقه نگاهمان کردند و فرمودند: «ما با این آقایان کارداریم، یک گوشهای بنشینیم» پشت سر آقا حرکت کردیم و رفتیم گوشه تالار،
ابتدا آقا بر روی صندلی نشستند و همه به نوبت مقابل ایشان نشستیم تعدادی از محافظین هم بین ما بودند که اشاره شد نیازی نیست. همه رفتند کنار و جمعمان خودمانیتر شد.
آقا سلام گرمی کردند و فرمودند: خوب خوش آمدید؛ ما آقای وکیلی را میشناسیم. آقای وکیلی آقایان را معرفی کنید. آقای وکیلی گفتند: آقای مختاری رئیس موسسه جوانان هستند، آقا سربرگرداندند به سمت آقای مختاری و گفتند آقای مختاری شما هستید؟ آقای مختاری گفت: بله آقا فرمودند: شما شروع کنید.
آقای مختاری ابتدا همه را یک به یک معرفی کرد اول شیخ مهدی ابراهیمی که فارغالتحصیل مدارس استعدادهای درخشان و طلبه درس خارج، مهندس شیخ عبدالرسول کشمیری رتبه تک رقمی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف و دارای اختراع در موضوعات پهپادی و هستهای و طلبه درس خارج. آقا با تبسم پرسیدند: «شما از کشمیر هم خبر دارید؟» با لهجه کرمانی جواب دادند: «نه آقاجان از کشمیرکه خبری نداریم، ولی پدربزرگمون تو بازار شال کشمیری به کمرشون میبستن». همهی حاضرین و آقا خندیدند، شیخ محمدعلی تولایی در پانزده سالگی حائز مدرک معادل فوقلیسانس افتخاری دانشگاه امیرکبیر و پذیرفته شده در دانشگاه برکلی آمریکا و طلبه درس خارج ، آقا فرمودند: «ماشاءالله» و شیخ محمدحسن وکیلی که معرف حضور شما بوده و هستند و دیگر حاضرین جلسه که مدیران موسسه هستند.
آقا مجتبی مختاری از ابتدای ایجاد موسسه را توضیح داد، حضرت آقا هم چشم در چشم و با دقت گوش میدادند. مدام در دلم دعا به جان و زبان آقا مجتبی میکردم که مبادا عظمت و بزرگی آقا باعث شود که ایشان نتواند تمام حرفها را بزند. صحبت از تاسیس موسسه در سال ۷۶ که با پیشنهاد و سفارش شما به تولیت فقید این موسسه ایجاد شد و حالا که ما دو و نیم سال است که در موسسه مشغول خدمت شدهایم،
حضرت آقا! در ابتدای مسیر با مشورت و تحقیق به تولید این ۷جلد کتاب معارف کاربردی رسیدیم آقا پرسیدند:«این کتاب ها را چه کسی نوشته است؟» پاسخ دادند تمام کتابها را شیخ محمدحسن وکیلی نوشتهاند، از روز اول با مشکلات فراوانی روبرو بودیم که حجت الاسلام رئیسی تولیت سابق حمایت و همراهی کردند، حضرت آقا وسط سخنان با خنده خطاب به آقای مروی فرمودند: «الان دیگر آقای مروی حضور دارند، آقای مروی [مثل آقای رئیسی] پشتیبانی میکنند».
آقا مجتبی ادامه داد که چه فشارهایی در این دوسال بر ما آمده با اینکه ما کلی تجربه کارهای سخت اجتماعی و تشکیلاتی و سیاسی را در این شهر داشتیم با موانع خاصی روبرو شدیم ولی چون یقین داشتیم که امر و دغدغه حضرت شما را دنبال میکنیم ایستادگی کردیم، حضرت آقا صحبت را قطع کردند و فرمودند:
«انجام این کارها و به ثمر رسیدن آن به علت جوان بودن شماست. فارغ از تمام خصوصیتها که خدا به شما داده است مهمترین ویژگی شما جوان بودن است و این فرق دارد با یک نفری که پا به سن گذاشته و قوت جوانی را ندارد. ما یک مسیری را که پیادهروی میکنیم خسته میشویم ولی شما نه. دلِ جوان به جهت صفا و پاکی، آمادگی جذب رحمت الهی را بیشتر دارد. در این راه اصلاً خسته نشوید و قوی حرکت کنید، این مهم است. موانع نباید شما را خسته کند. خدا به شما توفیق داده که در این کار و مسیر قرار گرفتهاید. در قبل انقلاب در همین شهر، مبارزین، خودشان و خانوادهشان با انواع محرومیتها و سختیها روبه رو بودند از شکنجه و ترور و آزار تا زندان و… ولی خدا دلهای اینها را امیدوار نگه داشت. نتیجهاش شد پیروزی انقلاب و حاکمیت اسلام، چیزی که در آن زمان کسی یک درصد هم احتمال نمیداد، اتفاق بیافتد. مسیر درستی را در پیش گرفتهاید، اگر مشکلات مانع شما نشود، آرزوی امروز شما یعنی حاکمیت اسلام، تشکیل دولت اسلامی و شکلگیری حکومت واقعی اسلام و جهانی شدن آن قطعاً اتفاق خواهد افتاد. در این راه، موانع پیشرو را هم رد کنید و اگر قابل رد کردن نبود باید مانع را دور بزنید و مسیر را ادامه دهید.بنده این کتابها را همان دو سال پیش که به دستم رسید، مجلداتی از آنها را کامل خواندم. خیلی خوب بود؛ نکتهی عمده این بودکه مباحثِ درست و صحیح و طرح شده در متون عمیق دینی را با زبان قابل فهم برای جوان و اثرگذار بر روی جوانان بیان کردید.
آقا مجتبی گزارشی از اردوهای معرفتی ۷روز در بهشت دادند که مخاطب خاص نخبگانی داشته، مخاطبی که خیلی در فضاهای مذهبی هم نبوده و تا به امروز موفق شدیم ۴۰۰۰ نفر را در این ۳ سال با اقتضائات خاص یک اردوی تربیتی پشتیبانی کنیم سپس حضرت آقا فرمودند:
«دایره تاثیر را توسعه دهید؛ به عدد ۴ هزار قانع نشوید؛ کار را به ۴۰هزار و حتی به ۴۰۰هزار نفر برسانید. خدا قطعاً با شماست. همین اساتید خوب (اشارهای فرمودند به اساتید حاضر در جلسه از جمله حاج آقای وکیلی) و دارای نبوغ که الان با شما هستند، نشان از نصرت الهی است. از خدا بخواهید تفضلات خودش را بیش از پیش نصیب شما کند. بنده هم دعاگو هستم.»
آقای مختاری کتاب از “انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی” را که به تازگی به چاپ رسیده بود، تقدیم آقا کرد و آقای وکیلی نویسندهی کتاب توضیح دادند این کتاب را از باب دغدغه شما و در تبیین بیانیه گام دوم انقلاب نوشتهایم که آقا لحظاتی کتاب را تورق کردند و سپس فرمودند: «کتاب خوبی است. خیلی خوب است این کار»؟ بعد سوال فرمودند «چه تعداد از این کار چاپ شده همینطور سایر کتابها؟» که آقا مجتبی تیراژ چاپ شده کتاب ها را گزارش دادند.
سپس حضرت آقا که مشغول مطالعهی بخشهایی از کتاب بودند رو به آقای وکیلی کرده و پرسیدند این قسمتهایی که در کتاب داخل کادر آبی قرارداده اید برای چیست؟؟]با دقت و تامل[ آقای وکیلی اشاره کردند که اینها کار آقای فقیه است حضرت آقا رو به فقیه کردند و فرمودند:
«این خلاقیتها خوب است، داخل کتابهای دیگر دیدم حاشیههایی بهکار رفته برای نوشتن نکات در هر صفحه، طراحی کتابها هم دارای خلاقیت و ابتکار است»
سپس آقا مجتبی مابقی کتابها را تک به تک معرفی کرد: “توحید داروی دردها”، “معمای خیر و شر”، “بر سفرهی توحید”، “به سوی جانان”، آقا مجتبی کتاب “عیار تجربه” را خدمت آقا تقدیم کرد و گفت: این در نقد علوم تجربی غرب تهیه شده و مورد استقبال قرار گرفته،
سپس آقا با روی خندان و با ابتهاج رو برگرداندن به تولیت آستانقدسرضوی و فرمودند: «آقا قدر اینها را باید دانست؛ این کارها خیلی ارزشمند است»
شیخ کشمیری باب مرسوم آخر دیدارهای حضرت آقا را باز کرد و گفت؛ آقا می شود چفیهتان را به من بدهید؟ فرمودند بله چفیه را به ایشان بدهید حامد هم که جرات پیدا کرده بود، گفت اگر بشود به من هم یک چفیه بدهید، آقا فرمودند به ایشان هم بدهید؛
سعید سلمانی از دور گفت: آقا ما رویمان نمیشود بگوییم انگشترتان را بدهید! ؟ آقا فرمودند انگشتر هم میدهیم. تمام ۹نفرمان پس از دستبوسی حضرت آقا، از دست مبارکشان انگشتر متبرک دریافت کردیم.
رهبری معظم در انتهای رفتن فرمودند: بنده دعاگویتان هستم