گزارشی متفاوت از اردوگاه امام رضا (ع) / بازی‎ها، معلم زندگی

دل نوجوان مانند زمین آماده است هر بذرى در آن افشانده شود مى پذیرد.   نهج االبلاغه نامه ۳۱ – تحف العقول ص۷۰

 

برای تهیه گزارشی پیرامون اردوگاه فرهنگی تربیتی امام رضا(ع) که هنوز چندماهی از شروع به کار آن نگذشته است راهی منطقه خوش و آب و هوای مشهد؛ طرقبه، که معرف حضور همه مشهدی‌ها است شدم، ساعت حدود ۳ بعدازظهر است که به درب ورودی اردوگاه که انتهای خیابان امام رضا(ع) ۱۷ است می‌رسم، از قبل ورود من هماهنگ شده بود و به راحتی وارد این مجموعه شدم.

باید برای کسب اطلاعات بیشتر سراغ آقای کریمی، مسئول اردوگاه می‌رفتم، نگهبان آخرین ساختمان را که در دید ما بود به عنوان ساختمان اداری و محل حضور مسئول اردوگاه معرفی کرد و چاره‌ای نبود جز پیاده‌روی تا آنجا….

 

نوجوان پر انرژی

محیطی سرسبز پر از درختان مثمر و غیرمثمر که در میان آنها کارگرانی مشغول کار بودند و هر کدام مشغول ساختن مجموعه‌ای که فعلا نامعلوم بنظر می‌رسید. کمی جلوتر کم کم صدای بچه‌ها را می‌شنوم بیشتر از ۱۵ سال ندارند و با انرژی مخصوص آن دوران هر دسته مشغول کاری هستند، خیلی دقیق نمی‌شوم چراکه باید بازگردم و تک تک کارهای آنها را از نزدیک ببینم…

به مسیرم ادامه می‌دهم؛ آسفالت خیس است و چندین پلاستیک نقش بر زمین دلیل خیسی آسفالت را کاملا مشهود می‌کند؛ ما هم از این شوخی‌ها دوران نوجوانی می‌کردیم؛ پلاستیک پر آب را آنچنان بر سر رفیقمان می‌کوبیدیم که تمام لباس‌هایش خیس آب می‌شد؛ اما چرایی تعداد زیاد این پلاستیک‌ها و تجمعشان در یک محدوده خاص را نمی‌فهمیدم….؟؟؟

سکوی سنگ‌نوردی هم دومین چالشی بود که با آن مواجه شدم، کمی تعجب کردم که چطور بچه‌هایی که نهایتا ۱۵ سال دارند از این سکو و تا آن ارتفاع بالا می‌روند…؟؟؟

بالاخره به ساختمان اداری می‌رسم، سراغ آقای کریمی را می‌گیرم و راهنمایی می‌شوم؛ انتها سمت چپ

اتاق اصلا شبیه اتاق یک مسئول نیست، شخصی چارشانه وسط اتاق نماز می‌خواند، آنطرف تر چهارپایه قدیمی که در زمان کودکی به عنوان میزتحریر از آن استفاده می کردیم، میز لب تاپ شده و دونفر هم روی فرش نشسته‌اند، یکی از آنها خیلی آشناست، بنیامین بود، یکی از بچه‌های فعال مسجد امام حسن مجتبی(ع)، غیر از بچه‌های مسجد دغدغه دیگری نداشت؛ همیشه همینطور بود حتی زمان خدمت…

با او احوالپرسی کردم و سراغ آقای کریمی را از او گرفتم که با دست به شخص نمازگذار اشاره کرد و گفت حاج عظیم داره نماز می‎خونه!!! اصلا شبیه روسا نبود بیشتر به یک ورزشکار شبیه بود تا یک رئیس…

شاید ساعت حدود ۴ بعدازظهر بود نمازش تمام می‌شود و با یک احوالپرسی ساده شروع می‌کند به نهار خوردن…. !!!

قاعدتا ادب حکم می‌کرد فعلا سکوت کنم و با بنیامین هم‌صحبت بشم

پس از صرف نهار شروع می‌کند به توضیح دادن، زیاد اهل گزارش دادن نیست و یکسری اعداد را بر سر من فرو می‌ریزد که اینطور برداشت کردم:

هدف اردوگاه

از ۲۵ اسفند ۹۵ این مجموعه به طور رسمی آغاز به کار می‌کند، هدف از ایجاد این اردوگاه را می‌توان در چند مرحله و در چند زیرشاخه معرفی کرد؛ اولین آن می‌تواند آموزش مهارت‌های زندگی اسلامی تحت عنوان بازی‌های مختلف به نوجوانانی باشد که تحت هر عنوان تفریحی، آموزشی و … به این اردوگاه مراجعه می‌کنند

مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی با ایجاد باشگاهی برای رده سنی ۱۲ تا ۱۸ سال برنامه خاص آموزشی و تفریحی دارد که این اردوگاه می‌تواند برخی از نیازهای این باشگاه را تامین کند.

در مرحله بعد در سطح شهر و حتی در سطح کشور مجموعه‌های تربیتی مختلفی وجود دارد که برنامه آنها کار در حوزه نوجوانان است و برای تکمیل فرآیند آموزش خود به تجهیزات و امکانات این اردوگاه نیازخواهند داشت.

با آمارها و وعده‌ها

حاج عظیم می‌گوید: بیش از ۸ هزار نفر از نوجوانان که بیشتر هم از مناطق محروم شهر مشهد بوده‌اند در این مجموعه طی این مدت کوتاه حضور داشتند و از امکانات این اردوگاه استفاده کرده‌اند.

آقای کریمی ادامه می‌دهد: ۳ روز هفته مخصوص دختران و ۴ روز دیگر به پسران نوجوان اختصاص دارد ؛ برنامه روزانه این اردوگاه که در حال حاضر با ایجاد ۱۲ آیتم بازی؛ ۲۴۰ نفر ظرفیت دارد، از ساعت ۷ و نیم صبح با تقسیم بچه ها به گروه‌های ۲۰ نفره و با سرپرستی یک طلبه آموزش دیده شروع می‌شود.

با این حساب ظرفیت اردوگاه به تناسب بازی‌ها افزایش خواهد یافت که حاج عظیم وعده می‌دهد تا آخر تیرماه ظرفیت اردوگاه ۳۰۰ نفر و تا پایان تابستان این ظرفیت را به ۵۰۰ نفر خواهند رساند؛ یعنی ۲۵ آیتم بازی

او می‌گوید: برای حضور در این مجموعه باید در سایت موسسه جوانان از قبل ثبت نام کرده باشید و پس از هماهنگی‌های اولیه و تایید ثبت نام، تاریخ حضور اعلام می شود.

هرلحظه بازی، هر لحظه آموزش

اینجا برای لحظه به لحظه بچه‎ها برنامه دارند، حتی برای زمان استراحت آنها، محتوای کلیه بازی‌ها و حتی شکل و چگونگی آن توسط افراد متخصص در یک اتاق فکر و طبق آیین‌نامه مشخص تعیین و سپس اجرایی خواهد شد.

برای آشنایی بهتر با محیط باید به میان بچه‌ها می‌رفتم که البته خواسته حاج عظیم هم بود.

قاعدتا اولین چیزی که توجه تو را جلب می‌کند همان سکوی سنگ‌نوردی است به سراغ آنها می‌روم مربی یکی یکی بعد از بستن وسایل ایمنی بچه‌ها را راهی و در میان راه با فریادهای خود راهنمایی می‌کند؛ بعضی‌ها خوب بالا می روند و برخی دیگر در همان تخته‌های اول، سکو را رها می‌کنند.

کمی آنطرف‌تر زمین فوتبال ساحلی است، بازی با چوب، تیر و کمان، موشک آبی، رادار، فوتبال دستی انسانی، کارگاه گره و فرمانده بازی‌هاییست که دور تا دور این باغ در حال انجام بود و البته آن آب بازی معروف که در ابتدا به آن اشاره کردم.

آرین عسگرزاده ۱۴ ساله از گروه مسجد امام حسن محتبی(ع) می‌گوید: اینجا کارگروهی را خوب می‌فهمیم، معنی رهبری و فرمانده بودن را کامل درک می‌کنیم و می‌فهمیم دید و نگاه یک فرمانده همیشه بیشتر از ماست.

محمدحسن مغربی ۱۲ ساله از همان مسجد که پینگ پنگ بازی می‌کند می‌گوید: اینجا خیلی خوش میگذره و ای کاش می‌شد بیشتر اینجا باشیم.

واقعا هیجان انگیز

به سراغ مربی‌ صخره‌نوردی؛ امیر تقی‌زاده می‌روم، جوانی ورزشکار، خوش‌سیما و البته خوش‌صحبت که می‌گوید: اینجا بچه‎ها اعتماد به نفس خود را محک می‎زنند، با ترس واهی که از ارتفاع دارند مبارزه می‎کنند و یاد می‌گیرند که چطور از قدرت بدنی خود متناسب با فکر و خلاقیتشان استفاده کنند.

آخر صحبتمان هم به اصرار او «هارنس» از وسایل حفاظتی صخره نوردی را به تن کردم تا من هم صعود را تجربه کنم و بهتر بتوانم از هیجان این‌کار بنویسم؛ واقعا هیجان انگیز بود.

 

گزارشگر: سجاد حق پناه

 

بارگذاری نوشته های مرتبط بیشتر
نظرات بسته شده است.