عشق، نان، چرخه‌ تولید

محمدرضا میری: تولید محصولات فرهنگی را مثل هر کار دیگری باید از خودمان و خانواده‌مان شروع کنیم.

مطمئن باشید بازار کتاب، به تمام چیزهایی که فرزند شما می‌خواهد، پاسخ نخواهد گفت. خوب است چیزی را که او لازم دارد، شب‌ها لابه‌لای یک قصه ببافید و برایش تعریف کنید.

شاید فردا او برای داستان شما نقاشی بکشد و با کمک شما به هم بدوزد و یک کتاب درست کند.

شما باید کتاب‌های دست‌ساز او را کتاب حساب کنید، برایش شماره بزنید، شناسنامه و شابک بنویسید و در کتابخانه قرار دهید و آن را به مهمان‌ها بدهید تا مطالعه کنند؛ شاید هم آن را از فرزندتان خریداری کنند.

بد نیست گاهی یک تی‌شرت سفید بخرید و با رنگ و ابزار مناسب در اختیار فرزندتان قرار دهید تا روی آن هرچه می‌خواهد ترسیم کند و بعد تا هرقدر شئونات اجتماعی شما اجازه می‌دهد، در خانه یا مهمانی‌های کوچک بپوشیدش و حسابی پزش را بدهید و البته راستی‌راستی افتخار کنید که نقش لباستان به قلم فرزند دلبندتان است و اجازه بدهید این عنصر عشق، بین تولیدکننده و‌ مصرف‌کننده شکل بگیرد.

یا اصلا امسال که محرم آمد یا وقتی در خانه هیئت یا مولودی داشتید، ببینید جرئت می‌کنید از بازار، کتیبه نخرید و محفلتان را با دست‌خط کودکانه فرزندتان که با چرتکه و رنگ روی پارچه یا کاغذ رول نوشته، بیارایید و حال معنویتان به هم نخورد؟

این‌ها فقط چندتا پیشنهاد بود. قرار نیست فرزند شما درآینده تولیدکننده لباس یا اقلام فرهنگی شود؛ اما قرار است جرئت تولید پیدا کند. قرار است تجربه‌هایش از ابعاد دفتر مشق فراتر برود‌. و قرار است بداند همه‌چیز خریدنی نیست. خصوصا عشق.

خانم فعال فرهنگی! آقای تولیدکننده محصولات فرهنگی! تا عنصر عشق را در محصولات مصرفی اهل خانه و خانواده‌ات کشف نکنی، نمی‌توانی آن را چاشنی کارت کنی.

همین.

بارگذاری نوشته های مرتبط بیشتر
نظرات بسته شده است.